او هرگز لايق نبود
محمد داؤد رزميار محمد داؤد رزميار

برگرفته از شماره هفتم(سپتامبر)سال ششم

(2008) ماهنامه مشعل


 

در اين روزها سروصدا در مورد کم و کوتاه آمدن دولت با متحدين امريکايي،اروپايي و ناتو در بستر مطبوعات داغ تر مطرح مي گردد.

با دريغ که بعد از چند سال زمام داری و بلندپروازی پاسخ قانع کننده در برابر مردم و جامعه جهاني وجود ندارد.بار مسووليت و انتقاد از هر طرف روز تا روز بالا گرفته و گلوی انها را مي فشارد.توسعه دامنه عمليات های جنگي طالبان،ازدياد انفجارهای انتحاری،تلفات مردم بيگناه اعم از پير و جوان،زن و مرد و کودکان در نتيجه بمباردمان کور امريکا-ناتو،زنده گي فلاکتبار مردم،افزايش سرسام آور قيمت ها،بيکاری دوامدار و پايدار،ايجاد فضای ترس و تهديد،اختطاف،سرايت انحرافات اخلاقي،قاچاق مواد مخدره به سطح رکورد و بالاخره دهها و صدهای ديگر از معضلات عمده و اساسيي هستند که دولت و متحدين در اصلاح و از بين بردن آن ناکام و ناتوان آمده اند.

برشماری همهء کمبوديهای بالا باعث آن گرديده که از آنها بمثابه مقصرين دست اول در وسايل اطلاعات جمعي در داخل و خارج از کشور نام برده شود.بدون ترديد،اگر نظام واقعاً دموکراتيک جاری مي بود،دادگاه مردمي حکم عادلانه را در مجازات افرادی که مسووليت دست اول را داشته و دارند،صادر مي کرد.

اما امروز انها خود کوزه گر،کوزه خر و کوزه فروش هستند،و واجب احترام.مهم اينکه مورد حمايه دوستان امريکايي خود قرار داشته و در سايه آنها خود را پنهان داشته اند.

سوگمندانه امريکايي ها يکي از ناکام ترين و بدنام ترين دورهء از زمامداران خود را در طول تاريخ مي گذرانند.ادارۀ بوش در پايين ترين سطح نظرسنجي قرار دارد.اين امر باعث گرديده تا کارزار انتخاباتي برای جمهوری خواهان دشوار و پيچيده گردد.جمهوری خواهان سعي دارند در رقابت با رقبای دموکرات در انتخابات قريب الوقوع با دامن زدن تبليغات و اقدامات عجولانه از آبرو ريزی خود در جنگ عراق و افغانستان و رسوايي مالي اخير بکاهند.جنگ در عراق را مؤفقانه ارزيابي مي کنند،در حالي که سرداران نظامي امريکايي دستاوردها را کوتاه مدت و شکنند مي شمارند.

در افغانستان از پيروزی و مؤفقيت در بسياری از عرصه های زنده گي و بخصوص در راستای امنيت نام مي ببرند.اما اعزام بيشتر قوأ را ضروری و حتمي مي پندارند.اخيراً کم آمدن در برابر حملات طالبان و ضرورت مذاکره و مفاهمه با آنها و شرکت دادن در حاکميت بي پايه بودن ادعای شانرا به اثبات مي رساند.

بعضي ها با خوشخدمتي مذبوحانه تلاش مي ورزند تا ناکامي دولت کنوني،حواريون جهادی و به اصطلاح روشنفکران و تحصيلکرده های با تاپه و مهر امريکايي و اروپايي را پرده پوشي کرده و با پر رويي مسووليت تمام نابساماني های گذشته و امروز را توسط گماشته گان خريده شده و فروخته شده به دوش حاکميت جمهوری افغانستان و رهبران آن مي اندازند.در حالي که صداقت،پاکيزه گي،کارايي و وطنپرستي رهبران ج.ا اعم از حزبي و حکومتي،جمع کادرها و فعالين در سطح مرکز و ولايات به شمول منشي های حزبي و واليان اظهرمن الشمس است و با دو انگشت پنهان نمي گردد.در اين باره توده های ميليوني وطن محبوب و دوست داشتني ما قضاوت کرده اند و جای ترديد در اين باره وجود ندارد.خوشبختانه از اينکه تبليغات و اتهامات آنها در بين مردم و جامعه مؤثر واقع نگرديده و نمي گردد،بناً شيوه جديد را در پيش گرفته و مي خواهند تا از نام عدهء از رهبران بي تقوی و نمک ناشناس زهر بپاشند و حاکميت ج.ا. و رهبران آن را ماهرانه تخريب کرده،زير سوال ببرند و يا به زعم خود بدنام سازند.به همگان معلوم است که انتخابات رياست جمهوری و پارلماني در پيشرو است.ازهمينرو سعي دارند حقانيت و شفافيت رژيم مردمي ديروز را در مقايسه با رژيم تاريک و بدنام امروز کم اهميت جلوه دهند.تا توانسته باشند يکبار دگر آرأی مردم را ماهرانه با زور و يا تذوير دزدی کنند،و از ورود فعال نيروهای مترقي و دموکرات در کارزار انتخاباتي جلوگيری بعمل آورند.زيرا بخوبي مي دانند با شرايط مناسب و مساعد برای انتخابات و در صورت اتحاد و همبسته گي نيروهای مترقي،تحول طلب و وطندوست،يگانه الترناتيف مناسب و قابل قبول برای دولتمداری مي باشند،و با اتکأ به نيروی مردمي و شايسته گي که از گذشته بميراث دارند جامعه را از بحران و پرتگاه سقوط نجات بدهند.

يکي از همين پياده ها در بازی بزرگ شطرنج سوگمندانه که برای چندمين بار در زنده گي سياه و پر از معامله گری سياسي اش که اکنون مورد استفاده قرار گرفته است،آقای سليمان لايق مي باشد.آقای سليمان لايق که برای بار اخير او را لايق مي گويم.زيرا در زنده گي حزبي،سياسي و شخصي هرگز مرد لايق نبود ، نيست و نخواهد بود.بعداز مصاحبه يي که از تلويزيون آريانا پخش گرديد،دوستان،رفقا و شخصيت های با تقوی و با خرد پيرامون چرنديات و اتهامات او نوشته ها،خاطره ها و يادداشتهايي را به نشر سپردند.و  موقف ناتوان و ناپايدار سياسي و اخلاقي اين مرد که از هر لحاظ کهنه،پوسيده و غير قابل پذيرش برای ديگران است،افشأ ساخته و پرده از روی اعمال گذشته و کنوني وی برداشته اند.ای کاش وی سری به اين نوشته ها زده باشد،تا چهره واقعي اش در برابر چشمانش مجسم گرديده باشد.گرچه سرافگنده گي و بيچاره گي برای وی واژه های آشنا بوده و او چندين بار سر به آستان قدرتمندان ساييده است.با آنهم بگذار وجدان سرگردان و سر درگم او عذاب جهنمي ببيند.زيرا آقای لايق برخلاف شعر معروف :

زنده گي آخر سرايد بنده گي در کار نيست

بنده گي گر شرط باشد زنده گي در کار نيست

زنده گي در خفت را انتخاب کرده است.او بنده گي را در بدل چند هزار معاش دالری که بالای دستش مي گذارند،بمراتب با اهميت تر و بالاتر از زنده گي آبرومندانه جلوه داده است،که انصافاً به وی با تمام گذشته های سياهش مي زيبد.

من افزون بر يادداشت هايي که دوستان بي شماری در رابطه به مصاحبه آقای مجدد نگاشته اند و کاملاً مورد تأييد من مي باشد،نمي خواهم چيزی بیشتربنويسم.تنها يکي دو خاطره خود را بيان مي دارم،تا چهره دو پشت و دو روی او را فاش تر سازم.گرچه نزد من و ساير رفقا معلومات و اطلاعات زياد در دست است،اما فقط گوشه يي از آنچه ديده ام بازگو مي دارم،تا کساني که کمتر با وی شناخت دارند،او را عميقتر و خوبتر بشناسند.

آقای سليمان   در اوايل حاکميت داکتر نجيب الله شهيد به نام استاد شهرت پيدا کرده بود،و با سروگردن بلند و قامت افراشته گشت وگذار مي کرد.به گفته مردم از بيني بالاتر با او گپ زده نميشد.با نوک پنجه راه مي رفت و واسطه همه چيز و همه کس خود را مي نماياند.تا اينکه اين اوضاع بالای دل داکتر نجيب الله ريخته بود،قد بلندک هاي آقای سليمان قابل تحمل نبود.با آنکه در جلسات بيروی سياسي و دارالانشا به او اشاراتي صورت گرفته بود،اما او به خود نمي گرفت.تا اينکه در يکي از جلسات آقای سليمان دير تر داخل جلسه گرديده و با بي اعتنايي کرسي خود را اشغال نموده و با سر شور دادن به ديگران سلام داد.او هميشه اکت مي کرد که زياد مصروف است و وظايف با اهميت را انجام مي داد.داکتر نجيب الله با لحن جدی صدا کرد،از اينکه نا وقت مي آييد،بهتر است به جلسه نياييد.اين يک افادۀ مستقيم برای اعضای بيروی سياسي و دارالانشأ بود که ذهنيت ها را در رابطه با لايق روشنتر مي ساخت. و وانمود مي ساخت که گويا از احترام استادی بر خوردار نيست.

در اينجا خاطره يي از ايام جواني دوران حزبي ام بيادم آمد.روزی از پوهنتون برگشته بودم.در منزل داکتر نجيب الله در کارته پروان بودم.بالای وظيفه مشترک حزبي کار مي کرديم. پس از صرف طعام و چای با هم خداحافظي کرديم.من بايد در يکي از حوزه های حزبي که در منزل يکي از رفقا در کارته پروان داير مي گرديد مي رفتم.در اين زمان داکتر نجيب الله برايم گفت،اين بدبختي را ببين مي روم تا با آقای سليمان موضوعات فلسفي را کار کنم.او علاوه کرد ايکاش بيچاره به شعر و شاعری ادامه مي داد نه سياست.او قطعاً خود را زحمت نمي دهد و مطالعه نمي کند.از من مطالبه نموده تا وقت و ناوقت بروم و مسايل فلسفي و ساير موضوعات را کار کنيم.جای شک نيست که سابقه حزبي او بيشتر بوده است،اما اينکه کي استاد واقعي بود،بخدا معلوم است.

واقعيت تلخ است.تا جايي که من و رفقا معلومات دارند و آشنا هستندآقای سليمان از رهبراني بود که متأسفانه علاقه نداشت سطح آگاهي سياسي،معلومات و اطلاعات خود را انکشاف دهد.وی به پرزه گفتن،مجلس آرايي،فکاهي و شعر خواندن علاقه و يد طولا داشت،تا به يک فضای اکادميک و بحث های سياسي و فلسفي.امر طبيعي است در صورت پايين بودن آگاهي سياسي و عدم درک از جهان و جهان بيني،کجروی و لغزش های سياسي اعم از چپ و راست تبارز مي کند.يکي از عوامل بدبختي و سياه روزی روزگار او همين بوده است،که در درازای عمر سياسي خود مرتکب اشتباهات و گناه های نابخشودني گرديده است و از نام نيک در بين حزب برخوردار نبود.

در ماسکو ايفای وظيفه مي نمودم ،برايم احوال دادند که آقای سليمان از کابل آمده و در هوتل سواستوپول زنده گي مي کند،مي خواهد مرا ببيند.تعجب کردم در هوتل سواستوپول که جای مناسب برای اعضای رهبری ما نبود.فردا بعد از ختم وظيفه به ديدن او رفتم.روزگار بدی داشت و حالت رواني اش نهايت خراب بود،رنگ و رُخ پريده داشت،گوي خدا نخواسته ميميرد.مقامات ماسکو از تيره گي روابط داکتر نجيب الله با او آگاهي داشتند،و استقبال گرم بعمل نياورده بودند.بعد از احوال پرسي و صحبت های مقدماتي از حال و احوالش پرسيدم،تقاضای اولين اگر ممکن باشد،محل بود و باش اش تغيير بخورد .البته که او از طريق اکادمي علوم،موقع را غنيمت شمرده به ماسکو آمده بود.

بعداً بلا فاصله به سر تکاندن و گله گزاری شروع کرد.احساس تشنه گي مي کرد،ابراز علاقه مندی نمود تا با سر گرم و در فضای دگر به صحبت ادامه دهد و درد دل نمايد.

به آدرس دکتور نجيب الله بد و رد زياد گفت.گله مندی زياد داشت.حتا بدبيني و قهر خود را تا سرحد تنفر از وی ابراز مي کرد.چشمهايش سرخ ميشد و ميلرزيد.در ضمن گفته ها،عنوان کرد که با بعضي از اعضای رهبری کار مي کنم تا آنها به اشتباهات اين مرد متقاعد سازم.حرف از سليمان است.نجيب خيانت مي کند.جلو او را بايد گرفت و کنار زد.او از من مظلومانه تقاضا و خواهش کرد،چون ماسکو محل رفت و آمد رهبران حزبي است با آنها کار کنم و در مورد نظريات،انديشه و نگراني های وی ايشانرا در جريان بگذارم تا از او حمايت کنند.او گفت ،اگر ما با هم متحد باشيم نجيب الله به خودسری اش ادامه داده نمي تواند.از جانب ديگر تقاضا کرد تا مقامات ماسکو را در دفاع از نظرياتش تشويق نمايم.به گفته او شوروی ها گناه و خطای جبران ناپذير را متحمل مي شوند که با اين قوت از داکتر نجيب الله حمايت مي کنند.او در ادامه گفت نجيب در بين حزب و رهبری جای شايسته ندارد.فقط برمبنای حمايت ماسکو باقي مانده و خير.

از سخنان وی که تا نيمه های شب به درازا کشيد،من تنها همين چند جمله بالا را نگاشتم.آنهم بخاطر مصاحبه اخير سليمان با تلويزيون آريانا.

بگذار واقعبينانه قضاوت گردد که چه شخصي دست ها را برای ريشه کن ساختن رژيم و رهبری آن و بخصوص دکتور نجيب الله شهيد بالا کرده بود.بدون شک که اين خود آقای سليمان بود.زيرا وی فرد مقرب،دست راست و جانشين تلقي نمي گرديد.ماری بود که زخم برداشته بود.خود او مطرح بود نه رژيم و حاکميت.در صورتي که آقای سليمان در مقام و منصب قابل قبول قرار مي گرفت،شايد ريشه ديگران را از بيخ بيرون مي کرد.

زيرا ثابت شده بود که با داشتن قدرت ميرغضب ديگری از او ساخته ميشد.

در مورد قتل داوود خان و خانواده او بشمول زن و مرد و اطفال فتوای سليمان را بايد بخاطر داشت که گفته بود"اين فرعون بايد کشته شود."در حالي که يک وقت خود تلاش مي کرد حزب را به داوود در بدل يک کرسي و يا مقام تسليم کند.برای من که شناخت عميق از سليمان دارم،اتهامات و جعلياتي که از زبان وی برون آمد آنقدر دور از تصور هم نبود.ولي در حالي که مورد توجه و حمايت قرار ندادم،آنرا مردود دانسته و موارد زير را در رد آن پيشکش ميدارم:

قبل از حاکميت او زنده گي کژدار و مريز داشت.او صاحب استقرار فکری محکم نبود.نزد من بمثابه انسان معامله گر و پيش پا بين معرفت داشت.بازهم خاطره يي ديگری از او:

در زمان حاکميت ح.د.خ.ا : اوضاع در داخل حزب بحراني مي گرديد.رويارويي خلقي ها در برابر پرچمي ها شدت گرفته بود.من در کميته حزبي شهر که در جاده نادرپشتون موقعيت داشت وظيفه داشتم.ساير رفقای رهبری کميته حزبي شهر به وظايف دولتي در داخل و خارج توظيف گرديده بودند.رفت و آمد رفقا از مرکز و ولايات زياد بود.روزی به ديدار آقای سليمان رفتم که هنوز بحيث پرچمي او را مي شناختم.من داشته ها،گفتني ها و دل واپسي های رفقا را همرايش در ميان گذاشتم و از او طالب معلومات و پاسخ گرديدم.در جواب با صراحت لهجه و آواز بلند در دفتر کارش جواب داد.برادر نورم ها تغيير کرده است.در قضاوت و برداشت خود اشتباه کرده بوديم.از حاکميت عام و تام بايد پشتيباني بعمل آيد.کساني که حمايت نمي کنند،مجازات سزاوار انهاست.

با دامن پر از نفرت از نزدش برون آمدم.دست خالي به دفتر حزبي شهر برگشتم و حرف قابل گفتن برای رفقايي که منتظر بودند نداشتم.

هنوز يک ساعت از ملاقات ما نگذشته بود که شرعي جوزجاني که مسووليت شهر را هنوز هم غير مستقيم عهده دار بود از دفتر کارش در دارلامان زنگ زده گفت:رفيق رزميار لطفاً کارها را به رفيق رشيد آرين که به دفتر مي آيد محول سازيد.شما برای وظيفه ديگری در نظر هستيد.شکي ندارم که در اين زمينه پروسه را آقای سليمان تسريع کرده باشد.

اکنون بر مي گردم به ملاقات ماسکو:اتهامات ناشي از عقده مندی سليمان بود.نه موضعگيری اصولي،انساندوستانه و دلسوزانه به حال حزب و مردم.او خود را مي پاليد.از اينکه رانده شده بود.از همين خاطر خود را به اين در و آن در مي زد تا انتقام بگيرد.

مهمتر از همه ماموريت من حمايت و پشتيباني از حاکميت ج.ا بود.نه تخريب و بدنام ساختن رژيم در نزد مقامات ماسکو.آنهم به خاطر فردی که هرگز لايق نبود،لياقت و شايسته گي خود را ثابت نساخته بود.

به همين خاطردر اخير جناب شانرا به آرامش و حوصله مندی دعوت کردم.و در فضای سرد با هم خداحافظي کرديم.گفته های وی را بنابر مصلحت و جلوگيری از تشديد بحران داخل حزبي و رفع سوءتفاهمات و بي اعتمادی و رويارويي خطرناک و مرگبار تا امروز با امانت نزدم محفوظ نگهداشته بودم.اما مصاحبه آقای سليمان مرا واداشت تا در زمينه اتهامات وارده او سکوت را بشکنم،تا گوشه يي از رسوايي های او افشأ گردد.

رفقای گرانقدر!بعد از ايجاد نهضت فراگير و تکامل سياسي و تشکيلاتي آن،رقابت های نامشروع و دشمني رنگارنگ برعليه آن دامنه دار تر گرديده است.  جايگاه مناسب و شايسته آن بسياری ها را به رغبت واداشته است.

نهضت فراگير که ادامه دهنده مبارزات دادخواهانه و وطنپرستانه ديروزی ما است و امروز مقام با اعتبار در ميان نيروهای ملي،وطنپرست و تحول طلب،با ديانت و با تقوی ما پيدا کرده است،بسياری ها را نا راحت ساخته است.دشمنان ترقي و عدالت نمي خواهند و نمي گذارند تا نهضت فراگيرنقش فعال سياسي در جامعه داشته باشد.از رشد کمي و کيفي سازمان ما بهر صورت و بهر قيمت ممکن جلوگيری بعمل مي آورند.سناريوی جديد و پلان شده از جانب شبکه های جاسوسي داخلي و خارجي و بخصوص آی.اس.آی در منطقه در ضديت با نهضت فراگير و آرمان های انساني آن ترتيب و سازمان داده شده است.

بروی صحنه کشيدن سليمان ها و جليلي ها و به نمايش گذاشتن بازی های سياسي آنها از جمله پلان های شوم آنها به حساب مي آيد.بدون شک که از همچو خوشخدمتي ها دستمزد گزاف بدست مي آورند و مورد تقدير و ستايش قرار خواهند گرفت.به گمان زياد در اين پروسه فرمايشي تنها اين دو اجير به کار گمارده نخواهند شد.کساني ديگری نيز در قطار نشسته اند.اما خوشبختانه که ياوه گويي های آنها ارزش پشيزی هم ندارد.چهره های بدنام و شناخته شده همچو افراد به همگان هويدا است.هذيان و چرنديات آنها هيچ صدمه يي را نه به جنبش چپ و دموکراتيک و نه به رهبران عزيز آن وارد نمي کند.اما نمي توان و نبايد دسايسي را که ماهرانه از دهن نا پاک همچو افراد برون مي شود،ناديده گرفت.زيرا تمام رفقای ما در جريان تمام حوادث قرار ندارند.نبايد گذاشت تا ذهن اعضای جوان حزب مغشوش گردد.موضعگيری و مقاومت يکسان و پاسخ های دندان شکن فقط در وحدت و همبسته بودن ما تبارز کرده مي تواند و بس.

ما راه دشواری را پشت سرگذاشتيم و روزهای دشوارتری در نبرد عادلانه و سرنوشت ساز که بخاطر نجات مردم،تأمين صلح و امنيت،ترقي و دموکراسي گام مي گذاريم در پيشروی ما قرار دارد.

نهضت فراگير دموکراسي و ترقي در يک پلک زدن و در يک روز ايجاد نگرديده است.زحمات صادقانه چندين ساله رفقا در داخل و خارج از کشور،بويژه در داخل کشور که نطفه های نهضت در آنجا به همت والا و مردانه رفقا در شرايط نهايت سخت و دشوار جوانه زد و بزرگتر گرديد،فعالانه پا به عرصه فعاليت گذاشت.بدون تزلزل،با ايمان و اراده خلل ناپذير و شکست ناپذير به راه مردمي و شريفانه خود ادامه داده و مي دهد.تا وطن و مردم ما از ورطه نابودی به ساحل اميد و نجات زنده گي دو باره کشانيده شود.اين رسالت تاريخي ما و متحدين ماست.

اما نبايد فراموش کرد که با ايجاد يک سازمان سياسي و دستاوردهای اندک و کوتاه مدت مشکلات يک سازمان سرا پا حل نمي گردد و به مواظبت دايمي ضرورت دارد.

اجلاس اخير شورای اروپايي،انعکاس دهنده پخته گي نوين سياسي ما در سمت دموکراتيزه کردن حيات حزبي ما حساب مي گردد.

در اين اجلاس شرکت کننده گان در فضای باز و رفيقانه اظهار عقيده کردند.دلسوزانه ديدگاههای شانرا در قبال مسايل سياسي و تشکيلاتي بيان کردند.روحيه جلسه بمقايسه پيشين آرام و دموکراتيک تر بود.جر و بحث ها اهميت کاری و سازنده داشت.ابرازنظر ها برای حل مشکلات ارائه ميشد،نه برای خلق مشکلات.تبادل نظرهای جمعي و فردی نمونه جديد از شيوه های کاری به نظر ميرسيد که برای حل مسايل راه پيدا کند که در گذشته ما مروج نبود.

با آنهم بعد از ختم اجلاس معلوم گرديد که برعلاوه دستاوردهايي که نصيب ما در سال های اخير گرديده است،با تأسف هنوز هم مشکلات و کمبودهايي معيين وجود دارد که بخاطر زنده و فعال نگهداشتن سازمان از سر راه برداشته شود.نتيجه گيری از کار اجلاس مي رساند که اعضای نهضت فراگير در تمام سطوح و بخصوص در سطح رهبری با روحيه هرچه بيشتراعتماد و همکاری صميمانه،صادقانه و دلسوزانه برای بهبودکارها بايد بپردازند.

احساس مسووليت فردی و رهبری جمعي از سنت های با ارزش دموکراتيک تلقي مي گردد که نه در حرف،بلکه در عمل پياده گردد.سازمان بمثابه ملکيت و امانت دسته جمعي برای همه مي باشد.همه بايد در راه تحقق آرمانهای آن با دلسوزی،پشتکار،پيگيری و خسته گي ناپذيری سهيم گرديم.

بگذار درفش مبارزه را که بخاطر سعادت و خوشبختي وطن و مردم رنجديده ما بر افراشته ايم،در اهتزاز نگهداريم.

وحدت ما ضامن پيروزی ماست.هياهويي را که برعليه رهبران ما آغاز کرده اند جايي را نخواهد گرفت.پيروزی از آن مردم ما و از ان ماست.

آب دريا با چرنديات سليمان - جليلي آلوده نمي گردد.

ما را از حساب در برابر هر ابليس و اهريمن باک نيست./

 

برگرفته از شماره هفتم(سپتامبر)سال ششم(2008) ماهنامه مشعل


November 10th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات